- غول پیکر
- غول آسا، بزرگ و مهیب، کسی یا چیزی که جثۀ بزرگ مانند غول دارد
معنی غول پیکر - جستجوی لغت در جدول جو
- غول پیکر
- یغامانه یغام آسا مانند غول بسیار بزرگ و مهیب غول پیکر: کارخانه غول آسای ذوب آهن
- غول پیکر
- Humongous
- غول پیکر
- gigantesco
- غول پیکر
- огромный
- غول پیکر
- riesig
- غول پیکر
- ogromny
- غول پیکر
- величезний
- غول پیکر
- gigantesco
- غول پیکر
- énorme
- غول پیکر
- gigantisch
- غول پیکر
- sangat besar
- غول پیکر
- ضخمٌ جدًّا
- غول پیکر
- بہت بڑا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه راست و درست و بی غل و غش باشد
عظیم الجثه، تناور
درشت اندام، قوی هیکل
دارای پیکر بزرگ مانند پیل، بزرگ جثه، تنومند
پیل پیکر
هز چیز کلان و درشت مانند کوه (اعم از انسان یا حیوان مانند: اسب فیل) : بر سمند کوه پیکر تند خویان گرم جنگ همچو آتش گشته پنهان در لباس آهنین
نام برج سوم از دوازده برج فلکی که آنرا خانه عطارد هم گفته اند
آنکه اندامی چون گل لطیف دارد